سفارش تبلیغ
صبا ویژن
[ و یکى از یاران خود را فرمود : ] بیش در بند زن و فرزندت مباش که اگر دوستان خدایند ، خدا دوستانش را ضایع ننماید ، و اگر دشمنان خدایند ، ترا غم دشمنان خدا چرا باید ؟ [نهج البلاغه]

سفره ی اذون

اصلا اهل بروز احساسات نیستم حتی پای دردناکترین فیلمی که اشک بابا رو در آورد، گریه نکردم. و اصلا هم همصحبت خوبی برای اینجور موجودات احساساتی نیستم...
اما با مرگ زبیر پای تلویزیون زار زدم...
نه به خاطر زلفا یا زبیر! اصلا مطمئن نیستم که مرد! برای اون حسی گریه کردم که زبیر داشت!
دیدی؟!!!
دیدی نگاه امام چکار کرد با زبیر؟ عاشق شد... مست شد... و بعد مجنون!!! رفت و چه رفتنی!!!
اله مهربون من!!! ما که ادعامون می شه منتظریم، چند بار به نگاه منتظر آقا پایان دادیم؟ برگشتیم از اشتباهمون؟ آخه زبیر یه راهزن بود! اصلا حر چی؟؟؟ وای بر من!!
حالا مثل بچه پررو ها واستادیم، می گیم آقا بیا دیگه! خسته شدیم، انتظارمون درد گرفت...
وای بر من! کجایی سحر؟!!
اللهم الرزقنا توفیق شهاده فی سبیلک
( می شه؟؟؟)
قربون صفات آقا...

التماس دعا




موذن ::: پنج شنبه 85/11/19::: ساعت 11:28 عصر

 
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
>> بازدیدهای وبلاگ <<
بازدید امروز: 2


بازدید دیروز: 6


کل بازدید :232850
 
 >>اوقات شرعی <<
 
>> درباره خودم<<
موذن
سلام. موذن منم. یه نسل سومی معمولی! اذان می گم اما فقط وقتی که می خوام خودم نماز بخونم. متولد 62 ام. نوشته هام حرف چشمامه و دلم! قصه ی همین دور و براست!
 
 
>>لینک دوستان<<
 
>>لوگوی دوستان<<
 
>>اشتراک در خبرنامه<<