سفارش تبلیغ
صبا ویژن
جلای این دلها ذکر خدا و تلاوت قرآن است . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]

سفره ی اذون

اصلا حس درس خوندنم نمیاد!! رفتم تو حیاط .یاد کنکور افتادم. چهار نفری ( این چهار نفر؛ منم و آبجیم و داداشم و دختر داییم)، سر غروب، تو حیاط ! آخ می چسبید تست زدن!!

همه رفتند! دو نفر از اون جماعت هنوز دانشجواند و دو نفر دیگه هم فارغ التحصیل!..

.

.

.

هوا چه سرد شده؟! نگاه کردم دور وبرم ... هیچ خبری نبود!!

دلم به اینا خوش بود که... بی معرفتا نمی دونم کجا رفتند؟!!

یادم رفت این دسته از دوستامو معرفی کنم.

جرج، بیلی، جیمی، جکسون، جرجیا، جک و بیلچه ی خدا بیامرز...می دونی بیلچه چی شد که مرد؟! راستش من هم درست نمی دونم!

یه روز که به دلایل پیش بینی نشده( اومدن مهمون) مجبور شدم رختخواب همسلولیم( همون هم اتاقی) رو بعد از چند هفته جمع کنم با اسکلت بیلچه مواجه شدم...

اگه شما بودین چکار می کردین؟! عجب آدمهای بی عقلی پیدا می شن!!! طفلک بیلچه خیلی بچه بود...

البته انتقامش رو گرفتم، منم دختر همسایه شون رو کشتم و انداختم تو ساک همون همسلولیم!!!حقشه!!!...

.

.

.

وای مجید! دیگه حوصلم داره سر میره!! هیچکس اینجا نیست! همه رفتن!!

.

.

.

راستی مارمولک ها تو زمستون کجا می رن؟!!




موذن ::: شنبه 85/10/2::: ساعت 8:52 صبح

 
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
>> بازدیدهای وبلاگ <<
بازدید امروز: 2


بازدید دیروز: 8


کل بازدید :232844
 
 >>اوقات شرعی <<
 
>> درباره خودم<<
موذن
سلام. موذن منم. یه نسل سومی معمولی! اذان می گم اما فقط وقتی که می خوام خودم نماز بخونم. متولد 62 ام. نوشته هام حرف چشمامه و دلم! قصه ی همین دور و براست!
 
 
>>لینک دوستان<<
 
>>لوگوی دوستان<<
 
>>اشتراک در خبرنامه<<